سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسینیّه
صفحه ی اصلی |شناسنامه| ایمیل | پارسی بلاگ | وضعیت من در یاهـو |  Atom  |  RSS  "استفاده از اشعار با ذکر صلوات و اطلاع به نویسنده بلامانع است"
" آمارهای وبلاگ "
کل بازدید :20155
بازدید امروز :1
بازدید دیروز :14
حسینیّه
» لوگوی وبلاگ
حسینیّه
" بایگانی "
" سوگسرود "
» ساقی..

 

حتی میان یک دشت کشته ی بی سر

شناختمت

سقای بی دست!

 



  • کلمات کلیدی :
  • احسان پرسا:: 87/10/18:: 9:11 صبح | تو هم اشکی بریز ()

    » بر ابن ملجم لعنت!

    آن ضربه که قربة ً الى الله زدى

    اى زاهد گمراه به بیراه زدی..

    ملعون خوارجی تو با آن ضربت

    بر فرق على نه، بر یدالله زدی !



  • کلمات کلیدی :
  • احسان پرسا:: 87/10/18:: 9:6 صبح | تو هم اشکی بریز ()

    » سخت است علی..

     

    با ظلم " بنی امیّه " سخت است علی


    ناگفتن " شقشقیّه " سخت است علی


    می دانم تو اسوه ی صبری اما


    بعد از زهرا " تقیّه " سخت است علی

     



  • کلمات کلیدی :
  • احسان پرسا:: 87/10/18:: 9:6 صبح | تو هم اشکی بریز ()

    » منطق سنی!

     

    یا امیرالمومنین (ع)  

    نه می گویم امام سوم را کشت  

    نه وارثِ عهد و بیعتِ خُم را کشت

    لعنت به یزید.. اهل سنت! این پَست

    فرزند خلیفه ی چهارم را کشت !!



  • کلمات کلیدی :
  • احسان پرسا:: 87/10/18:: 9:2 صبح | تو هم اشکی بریز ()

    » باز رفتار زمین به آسمان برخورده است!

     

    آسمان خاکستری رنگ و زمین پژمرده است

    یک نفر از بوم دنیا رنگ ها را برده است

     

    چاه های کوفه امشب هم نوایی می کنند

    بغض بر گلدسته ها، لحن اذان افسرده است

     

    جبرئیل انگار محتاج عصا شد، حال او

    مثل احوال جوانان برادر مرده است

     

    آسمان ابری شده، درهای رحمت بسته ان

    باز رفتار زمین به آسمان برخورده است

     

    کودکی پرسید: مادر ناشناس ِ مهربان

    امشب آیا باز هم نان و رطب آورده است؟

    ***

    آسمان گفته نماز صبح کوفه خونی است

    چی شده مردم مگر محراب ضربت خورده است؟

     

    ای یدالله! ای علی! برخیز اگر نه می شود

    شبهه بین خلق که "دست خدا آزرده است" !

     



  • کلمات کلیدی :
  • احسان پرسا:: 87/10/18:: 9:2 صبح | تو هم اشکی بریز ()

    » یا علی..

     

     

    ای کوفه ! چرا شهر چنین غمگین است؟


    گلدسته ! چرا لحن اذان سنگین است؟


    سهمیه ی خرمای من امشب نرسید ..


    گفتید که محراب چرا رنگین است ؟ ..

     



  • کلمات کلیدی :
  • احسان پرسا:: 87/10/16:: 3:41 عصر | تو هم اشکی بریز ()

    » مرثیه ای بر دشمنان حسین !!

    یا اباعبدالله الحسین

     

    سلام دوستان.


    شهادت سرور آزادگان جهان امام حسین ( ع ) را به پیشگاه مهدی صاحب زمان ( عج )‌امام منتقم و شما پیروان حضرتش تسلیت عرض می کنم.



    پیشاپیش از اینکه مطلب امروزم به شعر ارتباط ندارد پوزش می طلبم.


    در این پست می خواهم خطی چند درباره دشوارترین جنگ تاریخ و یکی از بزرگترین حادثه های کره زمین و تاریخ بشر صحبت کنم. می شد مطالبی را که در پی می آید با استناد به کتب تاریخی دقیق تر نوشت اما حال این روزها و تواتر مطالب مندرج مرا از جستجو در منابعی و مراجع بازداشت.

     

    خلاف آنچه پیروان حسین بن علی ( ع )‌ و روضه خوانان رواج داده اند روز عاشورا بیش از آنکه روز سیاه علویان باشد جهنم امویان بود. برای اثبات این مدعا به ذکر چند نمونه اکتفا می کنم:‌

    " 1 "

    از نظر قدرت لشکر امام حسین ( ع ) به هیچ وجه با لشکر عمر سعد ( جنگجوی امویان ) قابل قیاس نبود. امام حسین (‌ ع ) هفتاد و دو فرمانده ورزیده را برای مبارزه با سی هزار سرباز بزدل که از ترس کشته شدن و به طمع پول به لشکر عمر سعد پیوسته بودند آورده بود.


    وجود نام هایی همچون صهیب، حبیب بن مظاهر، عباس بن علی و ... در یک لشکر کافی بود تا دشمن مقابل آنها هر قدر از نظر تعداد زیاد باشند به شکست خود در جنگ یقین داشته باشند.


    اجازه بدهید برای تقریب مساله به ذهن مثالی عرض کنم. در جنگ های کنونی وجود بالگرد یا جنگنده اف چهارده در یک سوی جنگ برای تعیین طرف برنده کافی است. بنابراین هر قدر شمار سربازان طرف دیگر زیاد باشند برتری با طرفی است که از اف چهارده برخوردار است این یکی از احتمالات غیر قابل انکار جنگ است.


    عباس بن علی هم کسی بود که به اعتراف خود عمر اگر کشته نمی شد شکست دادن لشکر حسین بن علی غیر ممکن بود.


    در توضیح ویژگی های جنگی نمونه هایی همچون عباس بن علی و صهیب به این مساله اکتفا می کنم که وقتی صهیب یا عباس وارد میدان می شدند کسی برای مقابله با آنها جلو نمی آمد بلکه لشکر دشمن تنها کاری که می توانست بکند این بود که صف را بشکافد و جان خود را نجات دهد تا بلکه دیگری او را بکشد به این ترتیب وقتی عباس بن علی یا صهیب وارد میدان می شدند تنها کسی که می جنگید آنان بودند و بقیه فقط وظیفه فرار یا کشته شدن را ایفا می کردند. درباره صهیب معروف بود که وقتی وارد میدان می شد هزار مرد جنگی را از پای در می آورد. (‌ مرد جنگی .. نه مزدورانی که از ترس جان به میدان آمده اند! )

    " 2 "

     

    از نظر افتخارات امام حسین ( ع ) پیش از شروع جنگ پیروز میدان بود.


    لازم است یادآوری کنم افتخارات در هر جنگی و به ویژه در جنگ های اعراب به خصوص در زمان قدیم از اهمیت ویژه ای برخوردار بود به طوری که هر کس به میدان می رفت برای معرفی خود و  اصطلاحا لرزه بر اندام دشمن انداختن خود را در شعری که رجز خوانده می شد معرفی می کرد. معمولا در بیان افتخارات به نسب، قهرمانی ها و رشادت ها، عادات قبیله و طایفه و دیگر مسائل اشاره می شد.


    امام حسین نوه آخرین پیامبر خدا و پسر نخستین مسلمان جهان و زاده سرور بانوان جهان بود که سقایت لشکر علی بن ابیطالب را در ماجرای بسته شدن آب به وسیله لشکر معاویه  را در پرونده جنگ آوری های خود داشت و فقط به همین افتخارات بسنده می کنیم. از اینکه بگذریم لشکر امام حسین (‌ ع )‌ خود متشکل از بزرگترین افتخارات جهان اسلام در آن دوره بود که هر یک برای اداره یک سرزمین کافی بودند و در واقع امام حسین ( ع ) برای قیام بر ضد دولت امویان این افراد را با خود همراه کرده بود بنابراین تصدیق می کنید که تمام مغزها و فرمانده های جهان اسلام در لباس سرباز پا در رکاب لشکر امام حسین (‌ ع ) بودند. این در حالی است که در لشکر عمر سعد تنها عده ای سست عنصر و بی ایمان با پیشینه ای مخدوش حضور داشتند تا آنجا که سردار این لشکر را عمر سعد و شمر بن ذی الجوشن تشکیل می دهند که در صفحات تاریخ جز در واقعه کربلا اسمی از آنها آورده نشده است و هنگام صحبت از افتخارات چیزی برای برشمردن نداشتند و لابد ترجیح می دادند صفحه تاریخ را ورق بزنند!

    " 3 "


    از نظر شناخت هدف و فلسفه جنگ و پایبندی به آن، لشکر امام حسین ( ع )‌ و لشکر عمر بن سعد فاصله ای بین زمین و آسمان داشتند. اگر از بالا شروع کنیم امام حسین ( ع ) به عنوان رهبر نهضت کربلا آشکارا هدف از قیام خود را احیای سنت جدش رسول خدا اعلام می کند و در طول مراحل جنگ از سرنوشت خود آگاه بوده است به طوری که وقتی به سرزمین نینوا می رسد می فرماید بار بگشایید اینجا قتلگاه ماست. اما با وجود آنکه از کشته شدن خود خبر دارد باز بر هدف خود پافشاری می کند و سرانجام پس از آنکه اصرار یاران عمر سعد را بر کشتن خویش می بیند به سوی شمشیرها سینه می گشاید و می فرماید: ان کان دین محمد لم یستقم الا بقلتی فیا سیوف خذینی ! ( اگر دین محمد جز با کشتن من پایدار نمی ماند پس ای شمشیرها مرا فراگیرید ) اما در طرف مقابل چه ؟


    عمر بن سعد با وجود مخالفت شدید با جنگ با امام حسین (‌ ع ) به زور و تزویر شمر بن ذی الجوشن و فریب وعده ملک ری به جنگ کسی می رود که همگان می دانند وی سرور جوانان اهل بهشت است و در هر مجلسی این حدیث پیامبر دهان به دهان می گشت و مردم برای تضمین بهشت خود سعی می کردند با خانواده امام حسین (‌ ع ) وصلت کنند. با این توصیف فرمانده لشکر ابن زیاد مطمئن بود که اگر امام حسین (‌ ع ) را بکشد آخرت خود را به باد داده است.. در سطح سربازان هم به ذکر این نکته اکتفا می کنم که امام حسین (‌ ع ) به سربازان خود اجازه داد برای حفظ جان خود شبانه خیمه ها را ترک کنند اما نه تنها کسی از آنها کم نشد بلکه حر بن یزید ریاحی از فرماندهان لشکر عمر سعد نیز به آنان اضافه شد !! از آن گذشته عباس بن علی امان نامه ابن ذی الجوشن را به بدترین و توهین آمیز شکل ممکن رد کرد و ننگ و عار را برای طایفه ذی الجوشن به جا نهاد..

    " 4 "


    از نظر حقوق جنگ، اخلاق جنگ و تاکتیک جنگی لشکر عمر بن سعد از همان لحظات نخست نام خود را به عنوان ننگ تاریخ ثبت کردند. اکرام میهمان در میان عرب ها حتی از نماز که ستون دین است مهم تر شمرده می شود و جزء نوامیس اعراب قلمداد می شد. وقتی امام حسین (‌ ع )‌ در پاسخ به فرماندهان کوفی دستور داد دعوتنامه هایشان را رو کنند شرم بر قبیله هایشان جاودانه شد. از آن مهم تر نقض عهد است که در میان عرب ها پایبندی به عهد از حفظ سر واجب تر است و عهدشکنی کوفیان نام آنها را ضرب المثل ساخت به طوری که امروزه به هر بی وفایی اهل کوفه اطلاق می کنند.


    آغازگر نبودن در جنگ یکی از بزرگترین فضایل مبارزه به شمار می رود که تاکنون نیز در تمام جنگ ها فخر به شمار می رود. امام حسین (‌ ع ) با پایبندی به این اصل لشکر عمر سعد را رسوا ساخت. امام حسین (‌ ع ) سعی کرد به جای جنگ از سنت حسنه پیامبر که دعوت بود استفاده کند به همین سبب با سخنرانی برای لشکر دشمن نظر بسیاری از سربازان را برگرداند به طوری که عمر سعد ناچار شد دستور طبل زدن بدهد تا از شنیده شدن صدای امام حسین (‌ ع ) جلوگیری کند و با این کار ننگ دیگری بر ننگ های خود در سنت جنگاوری بیفزاید.


    کشتن کودک شیرخواره و بستن آب بر یاران امام حسین (‌ ع ) و تشنگی دادن به زنان و کودکان همگی رفتارهایی ناشایست است که حیثیت جنگی ابن سعد و یارانش را پایمال کرد.  


    امام حسین (‌ ع ) در بحبوحه جنگ به وقت نماز می رسد و دستور می دهد یارانش به دو گروه تقسیم شوند و عده ای به محافظت از نمازگزاران بپردازند و عده ای دیگر نماز آخر بر پا دارند عمر سعد دستور داد در حین نماز به آنها تیراندازی کنند و با این کار نه تنها قوانین و اخلاق جنگ را زیر پا گذاشت بلکه خود را برای لشکر خود و گواهی تاریخ به عنوان جنگجوی نماز ستیز معرفی کند و مشمول آیه " ارایت الذی ینهی عبدا اذا صلی " شود.

    " 5 "


    بحث اعتقادی ماجرای کربلا بخشی گسترده است که فقط می توان به ذکر نمونه هایی اندک به بررسی آن پرداخت. لشکر عمر سعد برای کسی می جنگیدند که به میمون بازی و سگ بازی شهره بوده و به سبب شرابخواری نکوهش شده ی خاص و عام بود.


    کسی که در یکی از اشعارش در توجیه دلیل شرابخوری هایش می گوید:


    ما قال ربک ویل للذی شربوا                               بل قال ربک ویل للمصلینا


    خدا نگفته است وای بر آنانکه شراب بنوشند بلکه گفته است وای بر آنانکه نماز می خوانند!


    امام حسین (‌ ع ) را همگان سرور جوانان بهشت می دانستند و جنگ با او به معنی خریداری جهنم بود.


    کشتن علی اکبر فرزند امام حسین ( ع ) که همگان او را در اخلاق و شکل و شمایل شبیه رسول خدا می دانستند اردوگاه ابن سعد را از عاقبت خویش بیمناک ساخت.


    نمی دانم این ماجرا تا چه حد حقیقت دارد هر چند گویا حمید بن مسلم در مقتل آنرا به دقت روایت می کند اما در صورت صحت آن به نظرم کار روحیه لشکر ابن سعد تمام بوده است: امام حسین (‌ ع ) برای نوزاد خود طلب آب می کند و با این کار بین سربازان و فرماندهان ابن سعد بلوا و تفرقه ایجاد می کند به طوری که عمر سعد با بیچارگی رو به حرمله می کند و به او می گوید: اقطع نزاع القوم ( به کشمکش های قوم پایان بده .. ) حرمله با تیری گلوی نوزاد امام را می درد و امام حسین در مقابل چشمان بهت زده لشکر عمر سعد خون وی را به آسمان پرتاب می کند و می فرماید که خدایا این قربانی را از ما بپذیر و می گویند که حتی یک قطره از آن خون بر زمین نریخت.. اگر این واقعه درست بوده باشد مشاهده چنین معجزه ای برای فروپاشی یک لشکر یک میلیون نفره هم کافی ست ..


    امام حسین به عمر سعد می گوید برای چه می خواهی مرا بکشی ؟ آیا جز برای ملک ری ؟ به خدا که به آن نخواهی رسید..


    با توجه به علم کامل ابن سعد به راستگویی نوه پیغمبر فکر می کنید از شنیدن چنین پیش بینی باید چه حالی داشته باشد ؟


    ..


    بگذریم


    هر چند سعی کردم فهرست وار بیان کنم باز مطلب خیلی بلند شد. لب کلام اینکه امام حسین (‌ ع ) در این جنگ نه تنها به اهداف از پیش تعیین شده خود رسید و پس از مدتی کوتاه جهان شاهد سقوط یزید و بر نیزه رفتن سر او و فروپاشی امویان شد بلکه فراتر از آن اهداف بلند مدتی را که برای خود تعریف کرده بود نیز محقق سازد. امام حسین راهبرد جدیدی برای جهان ترسیم کرد که بر مبنای ترجیح جان بر قداست راه استوار بود و تحسین کافر و مسلمان از مختار گرفته تا گاندی را سبب شد.


    به این ترتیب من روز عاشورا را روز سیاه و جهنمی یزید و عمر سعد و یارانش می دانم و معتقدم در این روز بزرگ تاریخ بیشتر از همه کوفیان و یزیدیان زجر کشیدند و حسینیان فقط خنده سر دادند و جمله های "الموت عندی احلی من العسل" سر دادند. به این ترتیب از نظر من روز عاشورا را می توان روز سوگواری برای غربت و بیچارگی دنیوی و اخروی یزیدیان دانست. به نظر می رسد که گریه بر اینان سزاوارتر است ..

     



  • کلمات کلیدی :
  • احسان پرسا:: 87/10/16:: 3:36 عصر | تو هم اشکی بریز ()

    » دو صفحه کاغذ بی مصرف..

     

    بگو دیگر نیاید هیچ کس تاریخ بنویسد

    و از یک زخم کهنه باز هم از بیخ بنویسد

     

    نمی خواهم کسی در انتقام قتل ِ بی تاوان

    دو صفحه کاغذِ بی مصرفِ تاریخ بنویسد

     

    نمی خواهم کسی با خنجری از جنس پَر یکریز

    برای قاتلی بی رحم هی " توبیخ " بنویسد

     

    کسی باید بیاید که نوشتن را بلد باشد 

    بیاید روی چشم قاتلان با سیخ بنویسد 

                       ***

    سئوالی دارم آقا ؛ یک خلیفه می تواند که

    به روی پهلوی دخت نبی با میخ بنویسد ؟

     



  • کلمات کلیدی :
  • احسان پرسا:: 87/10/16:: 3:33 عصر | تو هم اشکی بریز ()

    » پهلویش..

     

     

    این قوم چه کرده است با بانویش ؟


    این قوم چه کرده است با بانویش ..


    این مدرک جرم قابل امحا نیست


    با میخ نوشته است بر پهلویش



  • کلمات کلیدی :
  • احسان پرسا:: 87/10/16:: 8:47 صبح | تو هم اشکی بریز ()

    » بسم الله الرحمن الرحیم

     

    سلام.

    چه می شود کرد .. نشد هفتاد و سومین فدایی سید الشهدا (علیه السلام) باشیم و جز حسرت فرصت از دست رفته برایمان نماند.

    اینک شمشیر اجدادیمان را غلاف کردیم و قلم کشیدیم تا اگر روزی هفتاد و دو شاعر امام حسین به جایی رسیدند، حسرت نخوریم که چرا هفتاد و سوم نبودیم.

    خدایا قبولمان کن هر چند تجدیدی هستیم.

     

    این وبلاگ برای ابراز عشق و ارادت به اهل بیت حضرت محمد خاتم الانبیاء است

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

     



  • کلمات کلیدی :
  • احسان پرسا:: 87/10/16:: 8:40 صبح | تو هم اشکی بریز ()

    <      1   2